پست مهمان: علم فقط برای کسب ثروت!
"علم فقط برای کسب ثروت"
عنوان اولین پست "مهمان" این بلاگ است که توسط همکارم سرکار خانم زهرا محمد باقری نوشته شده است. قبل از آن باید بگویم که ماجرای این پست از آنجایی شروع شد که مطلبی با عنوان " Senior Developer به چه کسی گفته می شود؟" را برای تعدادی از دانشجویان کلاس برنامه نویسی ارسال کردم. بعد از آن, یکی از دوستان سوالی مطرح کردند به این مضمون که: " من که تازه الان شروع کردم به یادگیری و تا الان چیزی از برنامه نویسی نمی دانستم و در مقایسه با یک نفر که در هنرستان کامپیوتر خوانده کمتر می دانم, آیا می توانم زمانی که خیلی هم دور نباشد از طریق این رشته و مهارت روی یک پروژه ی عملی کار کنم و درآمد کسب کنم یا اینکه فقط در حد یک سری اطلاعات پیش خودم می ماند؟". بعد از پاسخ به سوال ایشان که بیشتر از یک پرسش و پاسخ ساده به طول انجامید, برای من سوال پیش آمد که آیا آنچه که به عنوان راهنمایی و تجربیات به ایشان منتقل کردم با واقعیت بازار کار و دنیای کامپیوتر به چه میزان حقیقی و درست بوده است؟ البته بیشتر یک کنجکاوی, برای همین این موضوع را با همکارم مطرح کردم. بخشی از خروجی صحبت های ما مطلبی است که ذیلا نوشته شده است.
همین جا تشکر می کنم از خانم محمد باقری, به جهت زحمتی که برای نوشتن این پست متقبل شدند!
علم فقط برای کسب ثروت!
صحبت اصلا درباره آدم هایی نیست که دانشگاه می روند یا یک کلاس خاص تا بگویند می رویم دانشگاه یا فلان کلاس ، اول که این را گوشزد کنیم دسته بندی مان خیلی جمع و جور می شود و راحت تر می شود ادامه داد.در حقیقت صحبت سر آن دسته از ما آدم های جامعه ی ایران است که درس می خوانند یا مهارتی و علمی کسب می کنند تا از آن بهره برداری کنند.
برای این گروه وقتی به نتیجه ی تحصیل کردن یا آموختن فکر می کنیم و کلمه ی بهره برداری را به کار می بریم فقط یک امر است که از آن برای خودمان و اجتماع قابل قبول می شود،آنهم امر پول در آوردن.یعنی وقتی یک فعالیت جدی را شروع می کنیم باید یک توجیه عقلانی برای آن داشته باشیم که بشود انگیزه مان برای تلاش کردن و آنهم به صورت پیش فرض کسب ثروت است.آنوقت در برابر سوالِ "این کارها برای چی؟" جواب می دهیم "برای پول..."و به این شکل است که رضایت و تایید سوال کننده تامین می شود ، این سوال کننده حتی درون خود ما هم هست و فقط از بیرون نیست.
مساله این است که رفع نیاز مادی برای همه ی آدم ها از چنان اولویتی برخوردار شده که اجازه نمی دهد دلایل دیگری در تصمیم گیری هایمان دخیل شوند.حتی اگر ادعا کنیم که چنین نیست عاقبت عملکردمان موید همین مطلب است ،علم فقط برای کسب ثروت.
بررسی این مطلب که هر ایرانی چقدر نیاز مالی دارد و چقدر مصرف گرا شده است و به این ترتیب نیاز مالی اش افزایش یافته و ناگزیر لازم است در سن پایین به درآمد بالا برسد در این مقال نمی گنجد ، اما جای اندیشیدن دارد.برای همه ی ما یک روز لازم است که فکر کنیم چقدر نیاز است که همه ی توانمان را برای پول درآوردن بگذاریم و نهایتا با پول کسب شده چیزهایی بخریم که سهمی در ایجاد حس خوشبختی ندارند،شاید باید معیارهایمان را برای خوشبختی تغییر دهیم و ارزش های بی ارزش دنیای کوچکمان را که حتما تحت تاثیر اجتماع شکل گرفته اند با ارزشهای ارزشمند عوض کنیم و دنیایمان را وسعت ببخشیم.
وقتی به ماجرای علم اندوختن فکر می کنیم آدم هایی که فقط به عشق پیشرفت کردن وقت و عمرشان را بابت کسب علم می گذرانند مربوط به داستان ها می شوند و در دنیای امروز و اطرافمان شاید عده ی کمی که مثال زدنی شده اند سراغ داریم که عشق آموختن دارند و بدون توقف و قر زدن و نالیدن و مایوس شدن در حال برداشتن گامهای کوچک اند و آنقدر خودشان را مشغول گام برداشتن کرده اند که فرصت آلوده شدن به معیارهای سخیف جامعه ی اطرافشان نداشته اند ،وقتی وقت آنقدر طلاست که نباید آن را صرف پیدا کردن آخرین مدل از فلان محصول یک برند خارجی کرد یا اور دُز کرد در آراستگی و پیراستگی ظاهر و تفریحات نامفرحی که باب است و همه گیر و حتی پول در آوردن بیش از حد.
حقیقت آن است که مفید زیستن و اندیشیدن کار سختی نیست، فقط باید یکبار در مقابل خودمان قرار بگیریم و بپرسیم که چرا زندگی کردیم و درس خواندیم و چیزهایی آموختیم، آیا فقط برای این بود و برای این است که در جایی اجیر شویم و پول دربیاوریم و میان فروشگاههای کوچک و بزرگ آن پولها را به سود شرکت های دلال جنس های خارجی خرج کنیم یا نه، می آموزیم برای آنکه لذت آموختن را بچشیم ، برای اینکه یک قدم از جایی که بودیم به سمت جلو حرکت کنیم ، آنچه آموختیم را با انتشارش چند برابر کنیم، چیزهایی داشته باشیم که هرگز ارزششان را با هیچ حادثه ای از دست ندهند و شخصیت ما را تکامل ببخشند.
پ.ن: منظور از آموختن تنها یادگرفتن یک زبان برنامه نویسی مثل سی شارپ یا انواع معماری های نرم افزار نیست، دغدغه یادگیری چیزی است که حتی نمی گذارد یک دیوان شعر در کتابخانه مان سالها خاک بخورد بی آنکه کسی آن را بگشاید.آموختن ، یاد گرفتن از تمام آن چیزهایی است که عمر کوتاه و دایره ی کوچک دید ما قادر است لحظه ای آن را ببیند و تنها کنجکاوی و عشق علم آموزی است که ذهن ما را به آن معطوف می کند.
یا علی
زهرا محمد باقری
و نظر شما؟ خصوصا دانشجویان کلاس برنامه نویسی ....